جدول جو
جدول جو

معنی خفه کن - جستجوی لغت در جدول جو

خفه کن
(خَ فَ / فِ کُ)
آلتی است که برای کشتن بر در آتش دان آن استوار کنند تا آن آتش بمیرد. مطفاءه. (یادداشت بخط مؤلف).
- خفه کن سماور، آلتی است که بر سر آتشدان سماور نهند چون خواهند آتش سماور بمیرانند.
- خفه کن شمع، آلتی که شمع را فرومیراند
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

حرکت دسته جمعی یک خانواده با تمام اموال و دارایی از جایی به جایی یا از شهری به شهر دیگر
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از کفش کن
تصویر کفش کن
جایی که در آن کفش ها را از پا درآورند
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از خانه کن
تصویر خانه کن
خانمان سوز، برای مثال خرابت کند شاهد خانه کن / برو خانه آباد گردان به زن (سعدی۱ - ۱۶۵)
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از چاه کن
تصویر چاه کن
کسی که پیشه اش کندن چاه یا لای روبی کاریز است، چاه کن، مقنی، کسی که چاه مستراح را خالی می کند، بیشتر در معنای دوم استفاده می شود
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از خشک کن
تصویر خشک کن
دستگاه خشک کنندۀ چیزی مثلاً خشک کن ماشین لباس شویی، کاغذی نرم و پرزدار که با آن خط هایی را که با جوهر بر کاغذ نوشته شده خشک کنند، کاغذ خشک کن
فرهنگ فارسی عمید
آب خشک کن کاغذی مخصوص که مرکب و جوهر را با مالیدن آن خشک کنند، آلتی چوبین یا فلزی دارای کاغذ خشک کن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از خفت کش
تصویر خفت کش
رسوا زبونی پذیر
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از خانه کن
تصویر خانه کن
خانه برانداز، ویران کننده خانه
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از چاه کن
تصویر چاه کن
مقنی، کسی که کارش چاه کندن است
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از کفش کن
تصویر کفش کن
جایی که در آن کفشها را از پا در آورند و آنجا گذارند: (در کفش کن اطاق بزرگ آهو خانم وزن چادر سفید با شرم حضور و نزاکت دو نا شناس تازه بهم رسیده با هم سلام و علیک و احوالپرسی کردند)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از بنه کن
تصویر بنه کن
حرکت با جمیع کسان و دارایی از ناحیه ای بناحیه دیگر
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از بنه کن
تصویر بنه کن
((~. کَ))
حرکت دسته جمعی یک خانواده یا یک دسته از جایی به جایی
فرهنگ فارسی معین
تصویری از چاه کن
تصویر چاه کن
مقنی
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از خفه کردن
تصویر خفه کردن
Choke, Gag, Muffle, Smother, Stifle, Strangle, Suffocate
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از خفه کردن
تصویر خفه کردن
étouffer, étrangler, suffoquer
دیکشنری فارسی به فرانسوی
تصویری از خفه کردن
تصویر خفه کردن
kuziba, kuzima, kunyonga, kuzimia
دیکشنری فارسی به سواحیلی
تصویری از خفه کردن
تصویر خفه کردن
mencekik, meredam, tersedak
دیکشنری فارسی به اندونزیایی
تصویری از خفه کردن
تصویر خفه کردن
boğmak, sesi kısmak, boğulmak
دیکشنری فارسی به ترکی استانبولی
تصویری از خفه کردن
تصویر خفه کردن
질식시키다 , 소리를 줄이다 , 질식시키다 , 질식시키다 , 목을 조르다 , 질식하다 , 질식하다
دیکشنری فارسی به کره ای
تصویری از خفه کردن
تصویر خفه کردن
窒息させる , 音を消す , 窒息させる , 絞め殺す , 窒息する , 窒息する
دیکشنری فارسی به ژاپنی
تصویری از خفه کردن
تصویر خفه کردن
לחנוק , להשתיק , לחנוק , לחנוק
دیکشنری فارسی به عبری
تصویری از خفه کردن
تصویر خفه کردن
घोंटना , आवाज दबाना , घोंटना , घुटना , गला घोंटना
دیکشنری فارسی به هندی
تصویری از خفه کردن
تصویر خفه کردن
শ্বাসরোধ করা , আওয়াজ কমানো , শ্বাসরোধ করা , দম বন্ধ করা , শ্বাসরোধ করা
دیکشنری فارسی به بنگالی
تصویری از خفه کردن
تصویر خفه کردن
душити , заглушати , задушити , задихатися
دیکشنری فارسی به اوکراینی
تصویری از خفه کردن
تصویر خفه کردن
ทำให้สำลัก , ปิดเสียง , จม , หายใจไม่ออก , บีบคอ , ขาดอากาศหายใจ , สำลัก
دیکشنری فارسی به تایلندی
تصویری از خفه کردن
تصویر خفه کردن
verstikken, dempenen, wurgen, stikken
دیکشنری فارسی به هلندی
تصویری از خفه کردن
تصویر خفه کردن
ahogar, amortiguar, sofocar, estrangular
دیکشنری فارسی به اسپانیایی
تصویری از خفه کردن
تصویر خفه کردن
soffocare, attutire, strangolare
دیکشنری فارسی به ایتالیایی
تصویری از خفه کردن
تصویر خفه کردن
sufocar, abafar, estrangular
دیکشنری فارسی به پرتغالی
تصویری از خفه کردن
تصویر خفه کردن
塞住 , 压制 , 窒息 , 勒死
دیکشنری فارسی به چینی
تصویری از خفه کردن
تصویر خفه کردن
dusić, tłumić
دیکشنری فارسی به لهستانی
تصویری از خفه کردن
تصویر خفه کردن
ersticken, dämpfen, erwürgen
دیکشنری فارسی به آلمانی
تصویری از خفه کردن
تصویر خفه کردن
душить , заглушать , удушать , задушить , задыхаться
دیکشنری فارسی به روسی
تصویری از خفه کردن
تصویر خفه کردن
گلہ گھونٹنا , آواز دبانا , گلا گھونٹنا , دم توڑنا , گلا گھونٹنا , گھٹنا
دیکشنری فارسی به اردو